دل نوشته های مهسا

صدا بزن مرا آنچنان که آهو جفتش را

دل نوشته های مهسا

صدا بزن مرا آنچنان که آهو جفتش را

حرف نگفته

واقعا یک سینه سخن دارم ونمی توانم شرح دهم یا نه؟

حرفهای نگفته بسیار است یکی از هزار هم گفته نشده. هزار نکته باریک تر از مو کنار ما هست" فقط می توان لبخند زد ومنتظر

پاسخ مشابه بود.

یعنی وقتی یک لبخند به روی همسایه می زنید" در جواب از او یک لبخند می خواهید ویا به همسرتان" همکارتان و جا معه تان.

متاسفانه گاهی می بینید لبخند شما را با مشت" سگرمه" اخم و یا این جور چیزها جواب می دهند.

ارزو می کنم در شرایطی قرار بگیریم که به سلام و لبخندهای همدیگر پاسخ بدهیم.

لذت گناه یا لذت هم صحبتی با خدا

او همیشه پس از گناه رو به اسمان می گفت:خدایا مرا ببخش " نفهمیدم چرا یک دفعه اینطوری شد. پس از مدتی او عادت کرده بود که اول گناه کند وبعد از خدا به خاطر یک کار زشت پوزش بطلبد. روزها به همین شکل سپری می شد تا اینکه روزی پیرمرد فرزانه ای به او گفت:پسرم تو با اینکارت راه بازگشت واقعی خودت را از بین می بری. جوان خطا کار از پیر مرد پرسید: چرا؟ پیر فرزانه ای در حالی که اشاره به اسمان می کرد گفت: ان که در اسمانهاست از قلوب همه ما اطلاع دارد و............

لذت گناه و وسوسه های شیطان و همه انچه موجب می شود ادمی از راه حقیقت به دور شود " نتیجه ای جز تباهی و سیاهی ندارد.

ما هر چه قدر هم توانمند باشیم از ادم ابوالبشر حکیم بهتر نیستیم و ان گاه که بدانیم ابلیس قسم یاد کرد که ادمی را به گناه الوده خواهد کرد" می فهمیم که همیشه در مرز خطر هستیم. پس باید بکوشیم که در جوانی به گناه الوده نشویم .

به دوستی گفتیم نظرت دربا ره فلانی چیست؟ گفت نمی خوا هم در باره فلانی حرفی بزنیم" چون غیبت می شود وگناه کردن به خاطر این ادم هم ارزش ندارد!

واقعیت این است که بعضی از گناهان ما اصلا با هیچ عقل و منطقی جور درنمی اید. البته در واقع هیچ گناهی در مجموع به نفع ما

نخواهد بود اما بعضی از گناهان هستند که اصلا فلسفه وجودی منطقی ندارند. به یک مثال توجه کنید. دروغی که به خاطر خوش خدمتی و یا خوب جلوه دادن کسی گفته شود واقعا ارزش تحمل عذاب را ندارد. در مر حله اول برای اینکه خوب باشیم باید سعی کنیم

کمترنگاه کنیم . شما به عنوان یک جوان تا چه اندازه تمایل دارید که به جای لذت زود گذر اما دم دست حاصل از گناه کردن " به فکر خوب زیستن به خاطر لذت جا ودان ان جهان با شید؟ اعتراف می کنم که کار بسیار سختی است اما کار نشدنی و محالی نیست.

مهم این است که در فعالیت های روزانه مان " در دانشگاه " محل کار و خیا بان و در همه حال خدا را ناظر و حاضر بر امور بدانیم

فراموش نکنیم همانطور که ما خجالت می کشیم بسیاری از کارهایی که در تنهایی مان انجام می دهیم را در مقابل پدر و مادرمان انجام دهیم " باید بدانیم گناه کردن در مقا بل خالق واقعی اصلی مان نیز خجالت اور است . باید ترسید از روزی که اسرار همه ما بروز پیدا کند

وهمگان از چهره واقعی ما مطلع می شوند.

واین دنیای وانفسا
زندگی در این عصر ماشین و اهن ودود موجب می شود تا انسان بر اثر قرارگرفتن در مرداب مشکلات ومصائب ؛دور شدن از خدای اسمان ها و قرارگرفتن در اغوش شیطان را حس نکند.
واقعیت این است  که طول عمر انسان مثل بازی فوتبال می ماند و تا لحظه ای که داور سوت پایان مسابقه را نکشد واعلام ختم مسابقه را نکند فرصت جریان وجود دارد. حال نکته مهم این است که فرزند ادم ابوالبشر تا چه اندازه  قدر لحظات را دانسته وتلاش می کند که راه بازگشت را در پیش بگیرد.
حال چه باید کرد؟ ایا باید منتظر ماند تا این همه مشکل انسان را از خوشبختی حقیقی باز داردو....... یا اینکه تا فرصت هست راه بازگشت را در پیش گرفته و از خدای خود به جهت گناهان بی شمار پوزش بطلبیم.  برای رسیدن به هر هدفی دو مشکل وجود دارد: اول اینکه به جهت سختی راه و مشقت بار بودن ان؛ رسیدن به مقصد را ناممکن بدانیم و دوم اینکه با سهل واسان
فرض کردن مسیر حرکت؛  عملا امکان دستیابی به هدف را از دست بدهیم.
حال چه باید کرد؟ یک ضرب المثل هندی می گوید: کسی موفق است که از قبل از حرکت نقشه راه را بداند. ایا همه ما راه؛ نقشه راه و مسیر حرکت را می دانیم و یا اینکه تصور می کنیم بر این امور اطلاع داریم در حالی که در واقع  چنین نیست.