دل بردی ازمن به یغما ای ترک غارتگر مندیدی چه اوردی ای دوست از دست دل برسر منمیسوزم از اشتیاقت دراتشم از فراغتکانون من سینه من سودای من اذر من اول دلم راصفاداد ائینه ام را جلا داداخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من