دل نوشته های مهسا

صدا بزن مرا آنچنان که آهو جفتش را

دل نوشته های مهسا

صدا بزن مرا آنچنان که آهو جفتش را

بیا

بیا تا دوستی هایمان را با گلهای سرخ آغاز کنیم و عشقمان را با یاسها آذین کنیم.بیا تا با هم ماندن را به به زنجیر وفا بسپاریم

وکلبه ی عشق را در بهار در کنار جنگل بسازیم. بیا تا آسمان قلبها یمان را آبی کنیم و تنها من و   تو پرنده های آن باشیم.بیا در کنار

دریا همراه با پرستوهای عاشق آن ترانه ی عشق بخوانیم تا که دنیا باور کند عشق ماندنی است.

وعشق

صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که غرق ابهامند

(زنده یاد سهراب سپهری)

عاشو را

خورشید با یال راهوارش

پریشا نی آبشار هاست

اقامتی از زخم" تشنه کام می گذرد

زیرا خود از چشم می نوشد

که به دیدار دریا می رود

د یشب

دیشب کبوترها به کنج غم نشستند

دیشب بلور مهربانی را شکستند

دیشب ستاره با من از شب تا سحرگاه

سر داد گریه در هوای فرقت ماه

دیشب صدای سروها دیگر نیامد

حتی نسیم از قلب دریا بر نیامد

دیشب همه پروانه ها را سر بریدند

دیشب همه آلاله ها صد داغ دیدند

دیشب خدایا آه دیشب آه دیشب

شب نغمه تلخ چرایی داشت بر لب

این آخرین نجوای من با آسمان بود

این آخرین وصل من و رنگین کمان بود

این آخرین دست نوازش بر سر من

این آخرین امواج روی ساحل من

این آخرین بود آخرین بود آخرین بود

اشکم به مانند دلم تنها ترین بود